واقعیت امر این است که هرچند حوادث اخیر لطمات زیادی از جهت از دست رفتن فرصت‌ها و وقت و سرمایه به عموم مردم و کشور وارد آورد، دست کم برخی از نواقص و کم کاری در حوزه‌های مختلف را کامل عیان نمود و مشخص شد که برخی ترک فعل‌ها و بی توجهی‌ها چگونه باعث می‌شود آواری از شبهات و ابهامات پدید آید.

بی گمان مجموعه اعتراضات، اغتشاشات و تجمعات ماه‌های اخیر هزینه‌هایی را برای کشور داشته که تصور تمرکز صرف این هزینه‌ها بر حاکمیت خام اندیشانه است. برای تقریب ذهن می‌توان اشاره کرد که کوشش برای بستن یا محدودیت فعالیت نمایندگی دیپلماتیک دیگر کشور‌ها در ایران بیش از آنکه برای دولت ایران آسیب‌زا باشد، برای مردم هزینه ساز است. با وجود قطع روابط ایران و آمریکا و سطح بالای مخاصمه، مسئولان ایران هرگاه نیاز بوده از کانال دیپلماتیک به ایالات متحده رفته‌اند و آمریکا تاکنون نتوانسته مانعی در این زمینه داشته باشد؛ مثلاً تعطیلی سفارت آلمان در ایران تنها منجر به سفر مردم ایران به کشور‌های اطراف برای اخذ ویزا و تحمیل هزینه‌های جانبی به ایشان می‌شود.

گروهی این اقدامات مخرب را پیش‌زمینه وقوع یک «انقلاب» تلقی می‌کنند، اما آیا واقعاً در دیگر کشور‌هایی که انقلاب شده چنین فضاسازی رخ داده است؟ شواهد چنین نشان نمی‌دهد. این پروژه ظاهراً برای منزوی کردن ایران در فضای بین المللی و یک دست کردن فضای بین المللی علیه ایران است. در واقع شواهد میدانی و حتی تحلیل آشکار مقامات دستگاه‌های اطلاعاتی متخاصم نظیر موساد نیز از عدم وقوع تهدیدی در کوتاه مدت یا میان مدت علیه موجودیت جمهوری اسلامی ایران حکایت دارد؛ تحلیلی که آشکارا بیان شده و با یک جستجو می‌توان آن را در رسانه‌های رژیم اسرائیل یافت.

علت این تحلیل نیز مشخص است؛ هیچ یک از ارکان لازم حتی برای یک شورش عظیم وجود ندارد؛ چه رسد به انقلاب. عموم مردم به انقلاب به عنوان گزینه بهبود اوضاع نمی‌نگرند و جمعیت تظاهرات کنندگان در بالاترین برآورد‌ها بیش از چندصدهزار نفر در کل کشور و چند ده هزار نفر در تهران ارزیابی نشده است؛ هرچند شاید این ارقام به نظر بزرگ بیاید، فراموش نکنیم فقط یک درصد جمعیت تهران قریب ۱۰۰ هزار نفر می‌شود و با اینکه این آمار‌، نافی این تحلیل نیست که این جمعیت مطالبات طیف وسیع‌تری نسبت به حاضران در صحنه را نمایندگی می‌کند.

بخش اعظم نخبگان اپوزیسیون داخل نظام نظیر برخی اصلاح طلبان نیز چنین برآوردی ندارند، چون اگر چنین برآوردی داشتند، هزینه لازم را می‌دادند و به سرعت با وقوع انقلاب پرداخت این هزینه برای آن‌ها صفر می‌شد. همچنین هنوز هیچ رهبر اپوزیسیون منسجمی که دست‌کم بخش معناداری از مردم در داخل از آن‌ها حرف شنوی داشته باشند، وجود ندارد و دورنمای شکل گیری‌اش در میان مدت نیز متصور نیست؛ گروهی که اگر فرمان دهد، جمعیت عظیمی به فرمانش به خیابان‌ها بیایند.

هیچ خللی در ساختار و همبستگی نیرو‌های نظامی انتظامی و اطلاعاتی مشهود نیست و این نهاد‌ها در جریانات اخیر کاملا هماهنگ عمل کردند که نتیجه‌اش اکنون مشهود است. علاوه بر این، نظام اداری و اجرایی کشور معمولا در حال فعالیت است و فراخوان‌های اعتصاب و تحصن‌ها نتوانسته نه در عرصه اقتصادی و نه حتی در محیط‌های دانشگاهی، منجر به توقف یکی از بخش‌های کشور شود. با توجه به تحلیل توان جریان‌های معارض، فراخوان‌های اخیر تجمع نیز به صورت نقطه‌ای با تراکم جمعیت چند ده تا چند صد نفری، آن هم به شیوه مرسوم «بزن و در رو» بوده و خبری از اتفاقات روز‌های نخست نیست.

با این مجموعه شواهد، مشخص است که دست‌کم برای دولت‌های غربی که متکی بر گزارش‌های تحلیل‌گران اطلاعاتی‌شان، ارزیابی غیرهیجانی از شرایط ایران دارند، هدف انقلاب، شورش یا چیزی شبیه به آن نیست؛ چرا که واضح است چنین هدفی از نظر خود آن‌ها دست نیافتی است. پس هدف چیست؟ با اندکی تامل می‌توان دریافت، هدف اصلی شکست پروژه دولت-ملت و گسست میان دولت و ملت است. این اتفاق از نظر آن‌ها به شکل ذهنی باید در ایران پیاده سازی شود تا بخش عمده مردم به این باور برسند که مجموعه حاکمیت، نسبتی به آن‌ها ندارد و کوچک‌ترین احساس تعلق و همراهی با نظام نداشته باشند.

متاسفانه عدم کنترل ارزش پول ملی و تورمی که در پی دارد و می‌تواند به نارضایتی قلبی حتی در میان قشر وفادار به آرمان‌های انقلاب نیز منتهی شود و عملاً بازی در پازل دشمن است، همچنان چالش آفرین است. دشمن نیز روی این بخش حساب باز کرده تا با القای ناکارآمدی در دستگاه مدیریت کشور، این حس عدم تعلق و همراهی با نظام را تشدید کند، به گونه‌ای که در موقعیت‌های مخاطره آمیز، مردم پای کار نظام نیایند. این پروژه در راستای تجزیه ایران، تبدیل کشور به خرابه، ایجاد هرج ومرج وناامنی طراحی شده که گرچه تجربه تاریخی بعد از انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که طراحان اینگونه طرح‌ها اعم از خارجی و عوامل داخلی همیشه دچار اشتباه محاسباتی شده و موفقیتی در اجرای برنامه خود نداشته اند، ولی برفرض احتمال موفقیت  این پروژه، متضرر اصلی ملت ایران خواهد بود؛ اعم از انقلابی و اصلاح طلب و معترض و اغتشاشگر و حتی بی تفاوت است و همه مردم وارث کشوری منهدم شده و سرزمینی سوخته خواهند بود که در آن شرایط دشمن کینه توزی که بار‌ها از این ملت شکست خورده دست به انتقام جویی خواهد زد.

ذکر نمونه‌ای از این بی رحمی دشمن در آغاز جنگ صدام علیه ایران خالی از لطف نیست؛ قبل از شروع جنگ، شعار صدام دفاع از اعراب ایران ساکن در خوزستان، استقلال آن‌ها و وعده‌های مختلف دیگر بود که از این طریق قصد همراه کردن اعراب خوزستان را داشت، ولی با شروع جنگ، شاهد بودیم بیشترین کشتار و تخریب آوارگی را صدام بر همین ساکنین خوزستان وارد کرد و البته آن‌ها هم جانانه مقابل دشمن ایستادند و از تمامیت ارضی کشورشان دفاع کردند و فریب اندک خائنانی که به عنوان مدافع خلق عرب به عنوان ستون پنجم دشمن عمل می‌کردند، نخوردند.

در برابر پروژه «گسست ملت-دولت» چه باید کرد؟

حال این پرسش مطرح می‌شود که در برابر چنین پروژه‌ای که از جهت ابعاد گستردگی و همچنین ابزار‌های آشکار و غیر آشکار به کار برده شده که در آن بسیار با اهمیت است چه باید کرد؟ آیا می‌توان همچنان از ابزار‌های سنتی و مرسوم مقابله با چنین رفتار‌های دشمنانه مقابله کرد؟ واقعیت امر این است، هرچند حوادث اخیر لطمات زیادی از جهت از دست رفتن فرصت‌ها و وقت و سرمایه به عموم مردم و کشور وارد نمود، دست کم برخی از نواقص و کم کاری در حوزه‌های مختلف را کامل عیان نمود و مشخص شد که برخی ترک فعل‌ها و بر توجهی‌ها چگونه باعث می‌شود آواری از شبهات و ابهامات پدید آید؛ لذا در این شرایط برای جبران این هزینه‌ها هم بر مردم و هم بر مسئولان کشور در همه رده‌ها تکالیفی واجب می‌گردد.

مردم باید بدانند که مرز بین انتقاد و اعتراض و اغتشاش کجاست و توجه داشته باشند که برخی از رفتار‌ها می‌تواند زمینه ساز سوء استفاده‌های بدخواهان خارجی شود. همجنین نباید فراموش کنند که رقابت‌های کشور‌های منطقه با کشورمان و دشمنی برخی قدرت‌های خارجی با این مرز و بوم، غیر قابل انکار است و در طول تاریخ آثاری از این امر را مشاهده کرده ایم؛ لذا در این شرایط انتقاد و اعتراض هوشمندانه و منصفانه و دغدغه‌مند و از همه مهمتر عاقبت نگر تکلیفی است که بر مردم واجب می شود.


از سوی دیگر مسئولان کشور هم باید قبول کنند، نواقصی وجود دارد که این نواقص به مرور زمان موجب شده که مشکلات متعددی بوجود آید. باید پذیرفته شود که راهکارها و اقدامات مرسوم و همیشگی برای مقابله با این جنات، حکم داروی مسکنی را دارد که فقط موقت شاید دردی را تسکین دهند، اما درمان اساسی برای آن درد‌ نخواهد بود. گفت‌وگو و ارتباط موثر و مستمر و اقناع کننده با مردم، تبیین اقدامات و عملکرد‌های دستگاه‌های حاکمیتی به صورت ملموس و واقعی و دوری کردن از تبلیغات گمراه کننده و رفع تکلیف همچنین برقراری ارتباط همدلانه با نسل جوان و نوجوان به خصوص دختران و زنان کشور و شنیدن درد دل و گلایه‌های آنان و شناسایی نواقص و تلاش مجدانه برای برطرف کردن آن‌ها از جمله تکالیفی است که بر همه مسئولان کشور واجب است.

امر دیگری که باید جدی مورد توجه قرار گیرد، تقویت مراجع رسانه‌ای داخلی و حمایت از آنان به همراه پذیرفتن ملزومات چنین حمایتی است؛ یعنی اینکه ایجاد محدودیت و صدور دستورالعمل‌هایی که حتی مراجع صادر کننده هم نسبت به اثرگذاری آنان شک دارند، باید بازنگری شود تا رسانه‌های داخلی بتوانند با اختیار عمل بیشتری رابطی منصف و موثر بین مردم و مسئولان باشند.

در پایان می‌توان گفت، این مرز و بوم در دوران متعدد با مشکلات و پروژه‌های دشمنانه متعددی روبه رو است؛ اما آنچه حلال این مشکلات بوده، ارتباط و وحدت بین مردم و مسئولان است که توانسته این کشور را از بحران‌های مختلف نجات دهد؛ لذا وقتی چنین واقعیتی وجود دارد، باید ملزومات این اتحاد و همدلی هم مورد توجه قرار گیرد و تقویت شود.