آینه فارس: میدان بهارستان ساعت ۱۹ دوشنبه دهم ابانماه ۱۴۰۰ … قدمهایم را تند تر بر میدارم و از گیشه نگهبانی وزارتخانه می گذرم.نسیم خزان غروب در تنگنای تتهایی آرام آرام بر گستره تهران سواد شب انداخته است .محوطه حیاط وزارتخانه با نور چراغها برگهای بی رمق درختان پاییز را پیش چشمهایم ابلق گون می […]

آینه فارس: میدان بهارستان ساعت ۱۹ دوشنبه دهم ابانماه ۱۴۰۰ … قدمهایم را تند تر بر میدارم و از گیشه نگهبانی وزارتخانه می گذرم.نسیم خزان غروب در تنگنای تتهایی آرام آرام بر گستره تهران سواد شب انداخته است .محوطه حیاط وزارتخانه با نور چراغها برگهای بی رمق درختان پاییز را پیش چشمهایم ابلق گون می نماید…
عمارت وزارتخانه انجا که بارها نقطه های امیدم را با تبختری برخاسته از جایگاه قدرت ،خاموش کرد و حتی از گامهای خسته ام شرمی نداشت ،گویی این بار به مدد قدمهایی امده بود که برای دفاع از حقوق خویش حتی زخم زنجیرها هم بر سعیش تفوقی نبود؛ پس از چند سال محنت بار و رخدادهایی که حتی از یادآوری اش بیزارم اینک با حضور دکتر اسماعیلی،می توانستم وسعت فریبای فرهنگ و هنر را در قاب جغرافیای بنای وزارتخانه، پیش چشمهایم ترسیم می نماید. از اخرین باری که به صحن وزارتخانه پاگذاشته بودم دو سالی میگذشت.دقیقا ۷۸۰ روز/ از دعوت مصالحه معاونت حقوقی وقت که هرگز جز تبختر و نگاه قدرتی فارغ از دغدغه فرهنگ و هنر هیچ ندیدم /میگذرد.
چند برگ مستندات ،خلاصه ده سال بغضی ست که در گلو نگاه داشته بودم ، تا مبادا غرور موهای سپیدم پیش حضور وزیری که کمر به خدمت تعالی فرهنگ بسته، بشکند.
فضای اتاق حکایت از آن داشت که بر خلاف قلم فرسایی هایی که راه را بر وزیر صعب می نمود، جد و جهد بسیار در پروراندن گلستان فرهنگ و هنر دارد و بر آن است به همت و درایت گره از کارهای فرو بسته بگشاید و به جای ماسبق هایی که طی سالهای بسیار تمام بضاعتشان تکیه عافیت بر مسند زدن بود و سنوات سالها تعطیلی فعالیتهان یک موسسه خوشنام به بازی آمار گرفتن !!!!
اما دکتر اسماعیلی و مدیر کل حقوقی برگزیده ایشان اقای دکتر اسلامی را عزم بر اجرای قانون جزم بود و از قفای همین نگاه ژرف بود که پس از آن سالهای پر محنت ، پرچین اندیشه های والای وزیری جوان ،غزال زخمی احساسم را به کمند مهر در آورد.
درک انبوه کارهایی که تا این ساعت از شب او را فرصت دمی آسودن نداده بود و حسن تعهدی که او را بر آن میداشت تا علیرغم خستگی هایی که در فروغ چشمهایش دیده می شد، اما با تبسم و روی باز، پذیرای میهمان فرتوت و خسته ای باشد که شاید بیش از درد و دلی حرفی نداشت اما میدانست دغدغه های مشترکی دارند. دردهای فرهنگی و زخمهای عمیق مدیریتهای سیاست زده ای که گلستان هنر را برگریزان و بوستان ادب و فرهنگ را خزان زده ، همان درد مشترکی بود که وزیر را بر آن میداشت با وجود خستگی های یک روز کاری شلوغ ، با صبوری پای حرفهایم بنشیند و شراره های کلامم را با شکیب بشنود بی آنکه بکوشد لب به توجیهاتی گشاید که حداقل در طی یک دهه تمام وجودم را فرسوده می کرد. دریای دلش وسیع تر و آرام تر از آن بود که موج اخم بر آن بنشیند و صخره شکیبش محکم تر از آن که امواج غمهایم شکوه صلابتش را فرو ریزد.
در کلامش با همان وضوحی که میشد تصمیم مصممش را در تدبیر امور دید ،اندیشه ،برای حسن گزینش و انتصاب مدیریتهای ارشد استاتی به ویژه در استان سختی چون فارس که با تنوع قومیتی و مذهبی و اب و هوایی گوناگون و تاریخ غنی فرهنگ و هنرش ،تلخ ترین اتفاقات فرهنگی هم درلوای مدیریتهای خودسرانه تجربه کرده بود.


دستهایش به قلم آشنا و اندیشه اش در آرزوی روشنای فردا… فراسوی چهره آرامش می پنداشتم در اندیشه آن است مبادا حوادث تلخ فرهنگی دیگر بار تکرار شود… مبادا دیگر بار قلمی قانون گریز ،فرصت بر صفحه نگاشتن بیابد و هستی خانواده ای بر تل خاکستر نشاند. مبادا در مجموعه مدیریت او کارکنانی خاطی فرصت تجلی یابندمبادا طیف فکری خاصی دیگر بار استفاده ابزاری از هنرمندان را باب کنند ….
برای وزیر جوان ، پر کار و با سواد حقوقی و هنری ارزوی موفقیت دارم. امید که در سایه سار صدارتش قانون فصل الخطاب باشد تا دیگر بار دلی پریشان نشود.پرونده سازی باب نگردد .کذب گویی انهم در ساحت مقدس دادگاه عادت مالوف نگردد
امید که فر و شکوه فرهنگ در پرتو همت او صیانت شود و فرهنگوران و هنرمندان فارغ از هر دغدغه ای به مسئولیتهای ملی خویش بپردازند و مجبور نباشد برای اثبات حقانیت خویش ،سرگردان راهروهای دادگستری باشند تا قلم شرافت دستگاه معظم قضا به احیای عدالت بر خیزد و حق مظلوم از متعدی باز ستاند.
امید که با حضور این دکترای حقوق دیگر هیچ قانون گریزی فرصت حضور بر پست های کلیدی انهم در وزارت وزینی چون فرهنگ و‌ارشاد اسلامی نیابد.
دکتر اسماعیلی را مردی از جنس خود هنرمندان ارزیابی کردم و برایش ارزوی موفقیت دارم
بدان امید که باغ هنر شود سر سبز
ادب بروید و فرهنگ برگ و بار آرد
قلم به عشق چلیپای نور بنویسد
هنر به شوق قلم موی مهر افشاند
سعید نیاکوثری مدیر کانون فرهنگی هنری صبا